به نام دل های عاشق
  



نمیتوانم در خیالم ، روزی را ببینم که تو نیستی
من در کوچه ها آواره و سرگردان باشم
و هر کسی مرا ببیند از من بپرسد در جستجوی کیستی؟
.
.
.
مثل او که در کنار ساحل دریا نشسته
به امواج دریا دل بسته
من هم نشسته ام در کنار ساحل قلب تو
و دل بستم به تو
دل بستم
به امواج خروشان عشق تو
.
.
.
نه مهربانی تو را میخواهم ، و نه دلسوزی های تو را
نمیبخشم آن قلب بی وفای تو را
بگذار در حال خودم باشم
به تنهایی بیشتر از تو ، نیاز دارم
پس بگذار با تنهایی تنها باشم
در خلوت خویش با غمها باشم
نمیخواهم دوباره بازیچه دست این و آن باشم
.
.
.
روزهای تکراری ، گذشت آن لحظه های بیقراری
گذشت آن شبهای پر از گریه و زاری
کمی دلم آرامتر شده
فراموشت نکرده ام ، مدتی قلبم از غمها رها شده
شب های تیره و تار من
مدتی بیش نیست که میگذرد از آن روز پر از غم
به یاد می آورم حرفهایت را
باز هم گذشته ها میسوزاند این دل تنهایم را
.
.
.
از من نگیر این لحظه ها را،هر چه باشد من یک عاشقم ،
نگاهی به من بینداز ببین به چه روز افتاده ام
ببین چه کسی مرا به این روز انداخت
تو مرا اینگونه با لحظه های عاشقی آشنا کردی
تو مرا در دام عشق گرفتار کردی
.
.
.
آهسته ، قلبم بدجور شکسته
دوباره آمده ای که چه بگویی به این دل خسته
آمده ای دوباره بشکنی قلبم را ،
یا باز هم به بازی بگیری این دل تنهایم را
.
.
.
میخواهم تو را ، میخواهم تو را ، در همین لحظه ، همینجا
طاقت ندارم دیگر، حس کن احساس این دل تنها
.
.
.
آغازی دوباره، قلبم دیگر تنها نیست ، با تو جان گرفته است دوباره
آغازی بی پایان ، مرا از غروب عشق نترسان
طلوع عشق ما ، غروبی نخواهد داشت ،
قلب من با تو ، هیچ غمی نخواهد داشت
.
.
.
ببین که قلبم از آن روز که تو آمدی ، چه حالی دارد ،
تو که در قلب منی ببین چه هوایی دارد ،
به چشمانم نگاه کن و ببین چه دنیایی دارد ،
بیا در آغوشم و حس کن که وجودم چه التهابی دارد
قلبم چه تپشی دارد ، وای که خودم نیز نمیدانم چه حالی دارم
میدانم تو نیز حال مرا داری ،
اما هنوز هم باور نداری که چه جایگاهی در قلبم داری
.
.
.
روزی در خیال عشق تو بودم ،
تا تو را به دست نیاوردم بی خیال نشدم
با همان خیال خوش ، عاشقت شدم ،
با همان خیال ، همان آرزوی محال ،
در دریای بی کران عشقت غرق شدم
.
.
.
تو همان نیمه گمشده ی منی که مدتها به انتظار آمدنش نشسته بودم
تو همان انتظاری، که در نهایت به آن رسیدم
.
.
.
میخواهم تو را در این لحظه ،
از من نخواه که آرام بگیرم ،
به خدا خیلی وقت است دلم به هوای آمدنت نشسته
.
.
.
تو نمیدانی شبی نیامده که با چشمهای خیس نخوابیده ام
یا نیامده شبی که برای رسیدن به تو با خدا راز و نیاز نکرده ام
.
.
.
ای بی وفا حالا که من لحظه به لحظه میگویم دوستت دارم
با التماس ، با گریه ،میگویم عاشقت هستم
پس چرا مثل قبل یادی از من نمیکنی
.
.
.
گل من ، با آمدنت گلستان شد آن کویر تشنه ی قلب من
تو همان شعری ، شعری که با شنیدنش آرام میگیرد دل من
.
.
.
تو آنقدر مهربانی که مهربانتر از تو ندیده ام
طعم شیرین عشق را تنها با تو چشیده ام
از آن لحظه که تو آمدی تنها این را از قلبم شنیده ام
دوستت دارم
.
.
.
بی خیال ، با تنهایی بیشتر رفیقم تا با تو
ای نارفیق هیچ خاطره ی خوشی ندارم از تو
.
.
.
محو تماشای توام ، بی خیال دنیا ، چشمان زیبای تو را میبینم
.
.
.
نه انگار نمیخواهد بگذرد روزهای انتظار
باید همیشه همین باشم ، یک عاشق بی قرار
انتظار و بی قراری نیز با تو شیرین است
کار هر روز و هر شب من همین است
.
.
.
میترسم ، کاری کن که آرام بگیرم ، محبتی کن تا از درد عشق نمیرم
.
.
.
میدانی چه احساسی دارم به تو
دستت را بر روی قلبت بگذار تا بگویم برای تو
قلبت به عشق چه کسی متیپد
قلبت به عشق کسی میپتپد که قلبش برای تو میتپد
دستم را بر روی قلبم گذاشتم و گرمای دستانت را احساس کردم
.
.
.
مثل شب ، مثل شبهای پر ستاره ،
او که عاشق است پنجره را باز کرده و میبیند آسمان پر ستاره را
تویی ستاره ی درخشان من ،
آن عاشق منم ، نگاه کن مرا ای طلوع جاودانه ی من
.
.
.
میخواهم غرق شوم در مهر و محبتهایت
میخواهم از حالا تا آخر عمر ببوسم گونه هایت
میخواهم بگویم خیلی دوستت دارم
میخواهم بمیرم و بعد بگویم شدم فدایت
.
.
.
تا چشمانم را بر روی میگذارم ،
فکر تو نمیگذارد که آرام بخوابم
تو چه کردی با من ، اینگونه نبودم هیچگاه
چه آوردی بر سر من،ای خدا آزاد کن مرا از این شکنجه گاه

در قید غمم، خاطر آزاد کجایی؟

تنگ است دلم، علت فریاد کجایی؟

با آنکه ز ما یاد نکردی..

ای آنکه نرفتی دمی از یاد کجایی؟

.

 




نوشته شدهپنج شنبه 2 / 9 / 1391برچسب:, توسط سایه
  


 


تاریخ شارژ ارادت ما به شما تا وقتی نفس باقیست اعتبار دارد
.
.
.
عشق
دق الباب نمیکند
مودب نیست ، حرف شنو نیست
درس خوانده نیست ، درویش نیست
سربزیر نیست ،مطیع نیست
عشق دیوار را باور نمیکند، کوه را باور نمیکند
گرداب را باور نمیکند، مرگ را حتی باور ندارد
پس بیخودی با عشق نجنگ ..تو برنده نمیشی
.
.
.
تو ای روحم ، عزیز دلنوازم / ز پیغامت نمودی سرفرازم
تو در یاد منی ، من شرمسارم / صفای قلب پاکت را بنازم . . .
.
.
.
سوگند میخورم به جز حضور تو هیچ چیز این جهان را جدی نگرفته ام ، حتی عشق را
امروز عکس تنهاییم را قاب گرفتم
عکسی در ابعاد
سه در بی نهایت…!
.
.
.
یه دریا اشـــــــــــــــک برای ریختن دارم
یه دل گرفته
یه زندگی پر از خالــی
من سرشارم از تنــهایـــــــــی
.
.
.
تنهـــایـــی همیـــــن اســــت
تکــــرار نا منظــــم من بــــی تـــو
بــی آنـــکه بــدانـی برای تو نفـــس میکشـــــم
.
.
.
این روزها در خودم به دنبال یک کلیک راست میگردم
تا از خودم یک copy بگیرم و کنار خودم paste کنم
شاید از این تنهایی خلاص شدم
.
.
.
دنیـــــا ، تنهایی های زیادی داره ؛
اما ،
تنهاییِ مَــن دنیایی داره
.
.
.
اینجا ؛ احساس ، فروشی شده
عشق ، اجاره ای شده
و تنهایی هم برای ما آدم شده
.
.
.
چرا بودنت راست و ریست نمـــی شود ؟!
من که تمام پازل های تنهایـــی ام را درست چیده ام . . .
.
.
.
تنها
تنها صفتی است که هفت میلیارد موصوف دارد
.
.
.
خیالی نیست
میان این همه نااهلی
اگر ، اهلی چشمانت شوم که عجیب نیست
عجیب این همه تنهاییست
بعد از اهلی شدن
.
.
.
وقتی تمام احساس دلتنگیت را با یک “به من چه” پاسخ میگیری
به کسی چه” که چقدر تنهایی …؟
.
.
.
دستم را گرفت و با خود برد
همه هرچقدر هم تلاش کردند نتوانستند
چه قدرتی . چه عظمتی . تنهایی
.
.
.
رابطه هایــــــــی که
تنهایی دلیل شکل گیریشون میشه
عاقبتشون دوباره تنــــــــــــــــهایی میشه…..!
.
.
.
عشــــقتـــــــ ـــ شوخــــی زیباییـــــــــ ـ بود که با قلــــــب من کردی
زیبــا بـــــود امّا…شوخیـ ــــــــ بــــود
حالا . . .
تو بی تقصیریـــــــ ! خدای تو هم بی تقصیر است
تمام این تنهایی تاوان اشتباه خود من است
.
.
.
با همه بوده است ، عجب هرزه ایست … این تنهایی !
.
.
.
تنهاییم را با کسی قسمت نخواهم کرد
یک بار قسمت کردم، چندین برابر شد
.
.
.
وقتی حالت بده روحت بی پناهه / میبینی هر کاری کردی اشتباهه
وقتی به جز شب هیچ رنگی توی نگات نیست / وقتی کسی اندازه تنهاییات نیست
.
.
.
تنهایی را ترجیح میدهم به تن هایی که روحشان با دیگریست
.
.
.
نمی دانم دوستش دارم یا نه؟!
با هم قدم میزنیم
با هم میخوابیـم
دلم که میگیرد، آغوشش را بـــاز می کنـــــد
و بر گونه هایم بوسه میزند
اما نمی دانم دوستش دارم یا نه؟!
تنهاییـــــم را ” . . .
.
.
.
باور کردم تنهایی را چقدر دلم کسی را نمی خواهد امشب
.
.
.
نه اینکه زانو زده باشم
نــــــــــــــــــــــــــــــــــه !!!
فقط تنهایی سنگین است !
.
.
.
حتما نباید مدت ها دور از تـــو باشم . . . تا تنـها شــــــوم
یک روز من بی تـــو، یک عمر تنهاییست
.
.
.
همیشه نمی توان زد به بیخیالی و گفت:
تنها آمده ام …. تنها می روم !
یه وقتایی
حتی برای ساعتی یا دقیقه ای
کم می آوری
دل وامانده ات یک نفر را می خواهد !
اه لعنتی دوست داشتنی…نه میتونی بگذری… نه میتونی
.
.
.
از آنسوی تنهایی
از آنسوی بغض
از آنسوی باران
کسی صدایم میکند؛
تو بگو … بروم یا بمانم؟!
.
.
.
دلم می خواست با هم دیگه تنهائی رو قال بذاریم
دل بکنیم از این قفس، برای هم بال بذاریم
سر بذاریم رو دوش هم ، برای هم گریه کنیم
با همه مهربون باشیم ، برای هم گریه کنیم
.
.
.
وقتی به تو فکر می کنم
جاده می آید
وقتی در جاده می روم تو همراهم نیستی
تو و جاده در تنهایی من همدستید
.
.
.
دلم کار دست است
خودم بافتمش
تارش را از سکوت
پودش را از تنهایی….
همین است که خریدار ندارد
.
.
.
بس که دیوار دلم کوتاه است
هرکه از کوچه “تنهایی” ما می گذرد
به هوای هوسی هم که شده
سرکی می کشد و می گذرد
.
.
.
چه کسی می داند که تو در پیله ی تنهایی خود تنهایی ؟
چه کسی می داند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی ؟
پیله ات را بگشا تو به اندازه ی یک پروانه زیبایی
.
.
.
نـتــرس از هجــوم حـضـــورم ..
چــــیزی جــز تَـنهــایـے مُـطلـَــق با من نیـــست
.
.
.
جلد گرفته ام عشقم را با خیال و خاطره
مبادا که تا بخورد حتی گوشه ی احساسم زیر دست این همه تنهایی
.
.
.
تنهــایی یعنی
بیــن آدمــایی بـاشی که میگن دوستت دارن
ولــــــی
کــنار دلتنگیات نیـــــستن!!
.
.
.
تنهایی زمانی است که کسی را از دست می دهی؛
اما یگانگی زمانیست که خودت را در می یابی
.
.
.
کاش می فهمیدی برای این که تنهایم تو را نمیخواهم ؛
برعکس ….
برای این که میخواهمت ؛
تنهایم … !!!
.
.
.
یــک عمــر دور و تنهــا،
تنهــا بــه جــرم ایــن کــه
او، ســر سپــرده مــی خــواســت!
مــن،
دل سپــرده بــودم . . .
.
.
.
هزار نفر در حسرتِ تو
تو در حسرتِ یکی
و چقدر
همه تنهاییم!
.
.
.
شب‌ها، پرنده‌هایش می‌روند؛
روزها، ستاره‌هایش؛
ببین، آسمان هم که باشی؛
باز تنهایی
.
.
.
ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﯾﻌﻨﯽﺍﯾﺮﺍنسلت ﺭﻭ به ﺟﺎﯼ ۱۴۴ ﺑﺎ ۱۴۱ ﺷﺎﺭﮊ ﮐﻨﯽ !
.
.
.
هفت شهر عشق
شهر اول : نگاه و دلربایی
شهر دوم : دیدار و آشنایی
شهر سوم : روزهای شیرین و طلایی
شهر چهارم : بهانه ، فکر جدایی
شهر پنجم : بی وفایی
شهر ششم : دوری و بی اعتنایی
شهر هفتم : اشک ، آه ، تنهایی”
.
.
.
روزی میــرسَد
بـــی هیــــچ خَبـــَـــری
بــآ کولـــــه بــــآر تَنهـــآییـَم
دَر جـــآده هــآی بـی انتهــــآی ایـن دنیــآی عَجیـــــب
رآه خــــوآهم افتـــــآد
مَـــن کـــه غَریبـــــم
چـــه فَــــرقی دآرد کجـــــآی ایـــن دنیــــــآ بـآشــــم
همــه جــــآی جهــــآن تنهـــــآیی بــــآ مَـــن است
.
.
.
تنهایی یعنی یه وقتهایی هست میبینی فقط خودتی و خودت!
رفیق داری
همــــــــدرد نداری!
.
خانواده داری
حمــــــــایت نداری!
.
عشق داری
تکیـــــــــه گاه نداری!
.
مثل همیــــشه….
همه چــــــی داری
و هیـــــچی نداری!

تو که میدانی تمام وجودم هستی
این شعر را برای تو نوشتم تا بخوانی و بدانی همه ی زندگی ام هستی
نه قافیه دارد ، نه ردیف ، نه آهنگ دارد نه طنین
اینها همه حرف دلم بود ، همین!
.
.




نوشته شدهپنج شنبه 2 / 9 / 1391برچسب:, توسط سایه
  



نمیدانم چرا ، اما برایت سخت دلتنگم ،
در این مسلک که صورت های بی احساس بسوی قلب های ساده میتازند ،
من اینجا در صف مرگ شقایق ها برای رنگ چشمان تو دلتنگم
.
.
.
تنفس : شروع زندگیست ،
عشق : قسمتی از زندگیست
اما دوست خوب : قلب زندگیست
.
.
.
اسمش تقصیر است ، حالا تو هی خودت را آرام کن ، بگو نه تقدیر !
.
.
.
سخت میترسیدم از اینکه
من از نژاد شیشه باشم و شکستنی
او از نژاد جاده باشد و رفتنی
آری روزها گذشت ، همان شد ، او رفت ، من شکستم . . .
.
.
.
تلخ ترین حرف : دوستت دارم اما … ، شیرین ترین حرف : … اما دوستت دارم
.
.
.
کاش توی این جاده یه تابلو نصب میکردن واسه دلخوشیم
تــــــــو
دو کیلومتر
.
.
.
اوج محبت را نمیتوان با پیام تقدیم کرد ، اما از همین فاصله خاک پای خوبانیم
.
.
.
ابرها به آسمان تکیه می کنند
درختان به زمین
و انسان ها به مهربانی هم
تقدیم به سرزمین مهربانی خودم . . .
.
.
.
پارک = پنچری ، اما تو نه ! هرجای دلم میخواهی ، پارک کن !
.
.
.
خواستم بگم همیشه محتاج همین نگاهم ،
فقط آروم به گوشیت نگاه کن ،
نذار گذر زمان خسته یا دلگیرش کنه
.
.
.
تنهایی همین است ، تکرار نامنظم من بی تو ، بی آنکه بدانی برای تو نفس می کشم
.
.
.
به یک هستم
به یک “نترس
به یک نوازش
به یک آغوش
به یک “دوستت دارم
خلاصه بگویم به تو
نیازمندم !




نوشته شدهپنج شنبه 2 / 9 / 1391برچسب:, توسط سایه
  



دلتنگی حس عجیبی است که گاهی تو را به یادم می آورد ،
گاهی یعنی همیشه ، گاهی یعنی الان




نوشته شدهپنج شنبه 2 / 9 / 1391برچسب:, توسط سایه
  



بـــا تــــــو کــــه بـــاشــــــمـــ تـــــمامـــ دورهــــا ، نــــزدیــــکــــــنـــد




نوشته شدهپنج شنبه 2 / 9 / 1391برچسب:, توسط سایه
  



در خاطری که ” توییدیگران فراموشند
بگذار در گوشت بگویم
میخواهمت
این خلاصه ی ، تمام حرفای عاشقانه دنیاست . . .




نوشته شدهپنج شنبه 2 / 9 / 1391برچسب:, توسط سایه
  



اگر کلمه دوستت دارم کلید زندان من و توست
پس با تمام وجود فریاد میزنم دوستت دارم . . .




نوشته شدهپنج شنبه 2 / 9 / 1391برچسب:, توسط سایه
  



آدمهای خوب نه خاطره اند نه تاریخ ! بلکه حقیقت روزگارند ، درست مثل خودت




نوشته شدهپنج شنبه 2 / 9 / 1391برچسب:, توسط سایه
  



خوشبختی چیزی نیست که دیگران از بیرون ببینن و بگن
خوشبختی اون چیزی که تو دل آدمه
خوشبختی دلخوشیه آدمه
خوشبختم ٬ چون تورو دارم . . .




نوشته شدهپنج شنبه 2 / 9 / 1391برچسب:, توسط سایه
  


یادت را از من نگیر ، بگذار من هم مثل سهراب بگویم دلخوشی ها کم نیست




نوشته شدهپنج شنبه 2 / 9 / 1391برچسب:, توسط سایه
  



تسبیح نیستم اما
نفسم را به شماره انداخته است
شوق دستهای تو




نوشته شدهپنج شنبه 2 / 9 / 1391برچسب:, توسط سایه
  



صدا میکنم تو را
این جانی که میگویی جانم را میگیرد !!! نزن این حرف ها را !!!
دل من جنبه ندارد ، وقتی نیستی دمار از روزگارم در میاورد




نوشته شدهپنج شنبه 2 / 9 / 1391برچسب:, توسط سایه
  



ایــن بــار هــم کــه
تــاول پــاهــایــم خشــک شــود،
دوبــاره عاشقــت میشــوم!
دوبــاره راه مــی افتــم!
دوبــاره
گــم مــیشــوم . . .




نوشته شدهپنج شنبه 2 / 9 / 1391برچسب:, توسط سایه
.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.